خب چند روز پیش هم سال 92 تمام شد و الان در سال 93 هستیم.
سال 92 برای من خیلی پر فراز و نشیب بود.
سال 92 برای من خیلی عالی و شاد و خاطره انگیز و بهترین شروع شد. منظورم فصل بهار سال 92 هست که برابر بود با ترم آخر کارشناسیم و دانشگاهم رو به خوبی و خوشی تقریبا تموم کردم.
بهار 92 بهترین مقطع و روزهای زندگی عمر من بود. شاد ترین روزهایی که داشتم و بهترین احساسی که راجب خودم داشتم در این برهه بهار 92 بود. ترم آخر کارشناسیم.
16 واحد خودم درس گرفته بودم که اونم درسهای مورد علاقم با استادهای مورد علاقم. مثل مخابرات نوری با استاد زنجانی، کاربرد رایانه در الکترونیک و …
از همه مهمتر و موثر تر ، این بود که خودم 9 واحد درس تخصصی مهم با استاد خوبم مشکین کلک سر کلاسشون می رفتم. با اینکه هر 9 واحد رو پاس کردم اما سر کلاسش می رفتم و بسیار بسیار هم ازش یاد گرفتم. و این استادم آقای مشکین کلک رو می پرستم.
تمام جلساتشون رو رفتم. روزهای شنبه و یک شنبه از ساعت 1 و نیم ظهر تا حدود 6 من توی کلاسهای اضافی مشکین کلک بودم. کلاس اول الکترونیک 3 و کلاس دوم مدارهای مخابراتی و کلاس سوم هم الکترونیک 2
همین الان که دارم خاطراتش رو می نویسم دلم تنگ شد و یه شوق خاصی توی دلم راه افتاد. یاد اون روزهای خوشم بخیر
9 واحد اضافی با مشکین کلک برام خیلی پر اهمیت بود و یکی از شانسهای بزرگ زندگیم بود. توی الکترونیک بهم اعتماد به نفس داد.
غیر از اینم درس مباحث ویژه با استاد زنجانی که مخابرات نوری هم درس می داد هم فوق العاده بود. به خصوص که یه پروژه عملی با برنامه optiwave هم بهمون داده بود و من تنها کسی بودم که به نحو عالی انجامش دادم.
ترم آخر کارشناسیم (البته در ماه اسفند 91 ) اولین هفته ای اتفاق افتاد که من تمام تمام کلاسهای یک هفته ام رو کامل رفتم. و مثل ترم های قبل نبود که بعضی کلاسها رو نرم.
از یه طرفی هم با دوستم م.ا. هم اون مقطع رابطم حداکثر بود و خیلی بهم انگیزه و شادی می داد.
در کل بهترین دوران زندگی من بهار 92 بود.
========================================
تابستون 92 با اینکه کارهای مهمی انجام دادم اما خودم به دلیل کم تجربگی زمان رو بر خودم خراب کردم. مهمترینش پروژه ساخت کارشناسیم و کار آموزیم بود. کارهای بسیار ساده ای رو که برای خودم از کاه کوه ساخته بودم و الکی سخت شون کرده بودم که پدرمو در اورد.این 6 واحد رو که باید توی تابستون تمام می کردم تا آخرین روز پاییز طول کشید و تمام این مدت 6 ماهه رو به کام من زهر کرد و هیچی از زندگی لذت نبردم. آخر کار هم هر 6 واحد رو خیلی مسخره و به راحتی توی یک هفته تمام کردم و با نمره عالی پاس کردم. کل 6 واحد یک هفته وقت مفید نیاز داشت اما من از کارو سخت می دیدم برای خودم 6 ماه طول کشید.
کار نمایندگی نرم افزارم هم که تابستون گرفته بودم هم بود اینم اوایلش خوب بود اما بعدش که باید خودم ی کارهایی می کردم باز اینم چون از بس سخت می دیدمش و از کاه کوه می ساختم ، علی رغم اینکه کار سختی هم نبود خیلی غذابم داد و فکر و ذهنمو افسرده کرده بود.
توی تابستون و پاییز کلاسهای تکیمیلی زبانم رو همه رو پاس کردم و روز 22 اسفند هم امتحان مدرک دیپلم بین المللی مون بود که من براش خیلی خوب خونده بودم. موق امتحان حدود 80 درصد بچه ها بار 2-3 ام شون بود که امتحان میدادند و برای مثال ترم قبل از 100 نفر 25 قبول شده بودند. که خدا رو شکر من خوب خونده بودم و تقریبا 27 اسفند باهام تماس گرفتند و گفتند که امتحان رو قبول شدم و این گونه سل 92 با خاطره خیلی خوب و خوش و افتخار آمیز برام تمام شد.
=============================================
جمع بندی
سال 92 برام رویایی و ایده آل شروع شد ، اواسطش به خاطر کم تجربگی و خام بودنم خیلی بد و زهر دار بود و در انتها تونستم جمعش کنم و قدمهای مثبتی برداشتم و با کامی شیرین این سال پر فراز و نشیب و خاطره انگیز رو تمام کردم…
اکنون سوال اینه:
سال 93 تو برای من چی داری ؟!؟!