آره من عاشق سرمام و از گرما متنفر و بیزارم.
وقتی هوا خیلی سرده، آدم حس مبارزه و جنگندگی پیدا میکنه، امید و انگیزه پیدا می کنه که از یه مرحله عبور کنه و خودشو به مقصد برسونه، شوق زندگی پیدا می کنه.
اما وقتی هوا گرمه، بی اراده و بی رمق و مثل مرده متحرک میشیم. عرق ک می کنم از خودم متنفر میشم و طبیعتا از زندگی هم. با گرما انگار آدم فاسد میشه و از زندگی بیزار میشه و خوابت میبره.
سرما رو راحت میشه باهاش مقابله کرد وقتی مناسب و با پیش بینی لباس بپوشیم. اما گرما رو هیچ کاری نمیشه براش کرد حتی اگر لخت بشیم هم کاری نمیکنه.
بحث برف و بارون هم که دیگه جداست. عاشق لحظه های بارش برف و بارونم و اون لحظه ها رو مقدس و از طرف خدا می دونم. وقتی همه مردم از بارون فرار می کنن و موقعش میرن خونه هاشون، من دوست دارم برم زیر بارون و زندگی رو حسش کنم یا تو برف سرد فقط قدم بزنم.
ملت های سردسیر همه مهد پیشرفت و فعالیتن (آمریکای شمالی و اروپا)، کشورهای گرم سیر همه مهد تنبلی و گرسنگی و خنگی هستند (آفریقا و اعراب و …).