متاهل بودن سخت است

Posted by
No votes yet.
Please wait...

چند ماهیه که وارد یه رابطه شدم. اولین رابطه واقعیم. در کل همه چیز خوبه و خیلی خوشحالم. اما چند روز اخیر متوجه مسائلی شدم که اینجا به تجربه ام رو به اشتراک می گذارم.

متوجه شدم که متاهل بودن و با کسی در رابطه بودن واقعا کار مشکلیه و نیاز به تلاش و مهارت داره.

البته منظورم یک رابطه با دوام و محکم هست. نه ازدواج ها و روابطی که طلاق یا طلاق عاطفی یا افسردگی و خیانت منجر می شوند.

متاهل شدن به خودی خود کاری نداره. اما حفظ رابطه و ازدواجه که نیاز به هنر و مهارت و تلاش و پیش نیازهای کافی داره.

توی مورد ما، با اینکه هر دو نفرمون هم من و هم طرفم هر دو بالغ و منطقی و هم هدف هستیم و همدیگر رو واقعا دوست داریم، اما چند روزیه که متوجه شدم همه چیز ایده آل نیست.

مسئله اصلی، کم وقت گاشتن من هست. با اینکه طرفم حداقل انتظارات رو داره که کاملا هم حق داره اما متاسفانه توی مدت اخیر اصلا نتونستم اون طور که باید و خودم می خوام، توی رابطه مون باشم و وقت بذارم.

چون توی دوره گرفتن ویزا و تهیه مدارک هستم و از طرفی هم کارهای ترجمه خودم هم زیاد شدن واقعا تحت فشار هستم، که البته طرفم هم درکم می کنه اما این توجیه نمیشه باید بهتر از این رفتار و مدیریت کرد.

بی تعارف بگیم طبیعیه که با متاهل شدن آزادی های آدم محدود میشه. اعتراف می کنم که گاهش شده فکر می کنم کاش هنوز مجرد بودم و برای خودم آزاد بودم و کارهای خودمو می کردم و کسی هم ازم انتظار نداشت. ولی این یک طرف سکه ست. درسته در این مدت اخیر تحت فشار بودم، اما همیشه خوشحال بودم. هیچ شبی ناراحت نخوابیدم، هر روزم هیجان و حس سرزندگی داشتم. زمان مجردی بارها پیش میومد که هر از گاهی مود افسردگی می گرفتم، ناراحت بودم، به زندگیم لعنت می فرستادم که تا کی تنهایی و تنها بودن.

در مجموع درسته که متاهل بودن محدودیتهایی داره اما در مجموع عالی و مثبته. نکته مهم اینه که برای خوب و محکم نگه داشتن رابطه نیازه که اولا هر دو نفر از قبل آمادگی ها و پیش نیازها رو کسب کرده باشن. برای مثال، صفات اخلاقی و عقلی خودشون رو کامل کرده باشن و به بلوغ فکری رسیده باشن، کار و روند زندگی شون به وضعیت با ثبات رسیده باشه و غیره.

دوما، در زندگی متاهلی هر دو طرف بیشتر از زمان مجردی باید تلاش کنند. وقت خودشون رو بهینه تر صرف کنند، افراد و کارهای بی ارزش رو از برنامه هاشون حذف کنند.

به این صورت، هم با فراهم کردن پیش نیازها و هم با تلاش بیشتر یک رابطه می تونه تا مدتها سالم، جذتب و محکم باقی بمونه.

No votes yet.
Please wait...

3 comments

  1. کنار رابطه هامون و زندگی هامون، بد نبود که به فکر شکستن قلبهای آدمهای اون رابطه های غیر واقعی مونم بودیم.

  2. نظرات را درباره متأهلی تو نخواندم. کاری با آن ندارم. بیشتر این پست بدرد اطلاع رسانی میخورد که بگویی متاهل هستی. مبارک است. عاقبت به خیر شوی. ویزایت را هم بگیری. چندتا دستور ساده را بکار ببری مشکلی بوجود نمیآید. ظرفها را نشور. ساعت کارت تمام شد برو خانه جواب تلفنهای کاری را نده. و کارت را به خانه نبر. هر چند وقت یکبار با دوستان مجردی خود مجردی برو تفریح شب هم برگرد خانه حتی اگر2 نصف شب برگردی. با زنت هماهنگ کن. احساس اسارت و نداشتن آزادی نمیکنی. به مادر زن و پدر زن رو نده و رسمی باش. منطق و عقل و عشق کافی نیست. از خودت بپرس چرا ازدواج کردی؟ آخر هفته ها فقط خانه پدر و مادر خودت و زنت نرو. تفریحی بیرون هم برو. زنها نصف عقلشان کم است حتی بهترین آن. تصمیم چه مبل و پرده ای بخری با زنت اما تصمیمات مهم را خودت بگیر. مشورت کن اما خودت تصمیم بگیر. اگر زنت ایرانی است کار بیرون از خانه میکند بدبخت شدی. زنان ایرانی استقلال مالی داشته باشند تمکین نمیکنند جنبه ندارند. اگر ویزایت را گرفتی و رفتی کانادا باز شانس بدبخت شدنت زیاد است. زنان ایرانی جنبه آزادیهای اجتماعی را ندارند چون تجربه نکردند. منظورم لباس پوشیدن این حرفها نیست. منظورم این است با قوانینی که از زنان در کانادا حمایت میکند نمیدانند چه کنند؟ طناب مفت داشته باشند خودشان را دار میزنند. بگویی بالای چشمت ابرو هست. وکیلشان بیچاره ات میکند. مبارک باشد. اما بهتر بود پس از مهاجرت آنجا زن میگرفتی.

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *