در این پست نقد کلی راجب سریال Shameless می کنم به خصوص درسها و پندها و تجربه هایی که از این بسیار فوق العاده می گیریم. به شخصه خودم بعد از تماشای هر قسمت این سریال خیلی انرژی مثبت می گیریم و این سریال من رو به زندگی واقعیم میاره و انگیزه بهم میده که در زندگی شخصیم بهتر و باهوش تر عمل کنم.
ژانر این سریال: اجتماعی خانودگی، طنز انتقادی و بعضا طنز سیاه هست.
به طور کلی داستان این سریال یک خانواده پر جمعیت آمریکایی پر از مشکل رو نشون میده و نحوه برخوردشون با مشکلات رو. این خانواده 6 فرزند داره که مادرشون بیمار دو قطبی بوده و ترکشون کرده و پدر شون هم یک الکلی و دائم الخمر هست که این بین دختر بزرگ خانواده (فیونا) با تمام وجود سعی می کنه به خواهر و برادرانش کمک کنه و بزرگشون کنه و مشکلات خانواده رو حل کنه.
این سریال به شدت اخلاقی هست و پندها و درسهای اخلاقی آموزش میده. الان که تقریبا فصل سومش رو تمام کردم چند نمونه ذکر می کنم:
1- تلخی ها و مشکلات زندگی می چرخند. به خصوص در این فصل، کاملا دیدم که به هیچ وجه نه خوشی همه کاراکترهای سریال 100درصد می شود و نه همه بدبختی همه کاراکترها. یعنی هر زمان که عده ای از شخصیتها به موفقیتی رسیدند و خوشحال هستند حداقل یک شخصیت دیگر در غصه و سختی به سر می بره.
مثال: S03E9: سکانسهای پایانی زمانی که همه خانواده با هدایا و خوراکی های ارسال شده به خاطر هم جنس گرایی فرانک جشن گرفتند اما ایان در اتاقش گریه می کنه. یا S03E10 که ورونیکا خبر حامله شدنش رو در مشروب فروشی میده و همه افراد جشن می گیرند، فیلیپ غمگین در اتوبوس نشسته ناراحت از اینکه کارن توسط دوست دخترش تصادف کرده.
2- در اوج اینکه مشکلات واقعی و شدیدی دارند (که ما در زندگی حتی یک دهم از اونها رو هم نداریم) اگر فرصتی برای خوشی پیدا می کنند مشکلات شون رو کاملا فراموش می کنند و خوشی می کنند.
مثال S03E11: زمانی که فیونا برادرش ایان کاملا افسردس، کارل طب کرده، و فیونا یا دوست پسرش (جیمی) دعوا داشته، بسیار با روحیه به پیک نیک میره و تمام مشکلاتش رو فراموش می کنه و خوش می گذرونه.
این پست به مرور به روزرسانی خواهد شد …