من با بازیکنای دوران جام جهانی 98 فرانسه خیلی خاطره دارم و بت های نوجوانی من مال اون دوره هستند. این لیست منتخب جام 98 هست که توسط تیم فنی فیفا انتخاب شد: دروازه بانها: فابین بارتز – خوزه لوئیز چیلاورت مدافعین: روبرتو کارلوس – مارسل دزالی- لیلیان تورام- فرانک
Continue readingمن عاشق سرمام
آره من عاشق سرمام و از گرما متنفر و بیزارم. وقتی هوا خیلی سرده، آدم حس مبارزه و جنگندگی پیدا میکنه، امید و انگیزه پیدا می کنه که از یه مرحله عبور کنه و خودشو به مقصد برسونه، شوق زندگی پیدا می کنه. اما وقتی هوا گرمه، بی اراده و
Continue readingف م م: The Devil Wears Prada
قبلا در این پست راجب فیلم The Devil Wears Prada نوشتم. خ فیلم شاد و پرانرژی ایه. و برای اولین بار نظر منو نسبت به مد و فشن تغییر داد. خب کاراکتر اندی (آنا هاتاوی) کلا شخصیت مورد علاقه منه. یه دختر خیلی پرانرژی و با انگیزه و باهوش و با
Continue readingمن از صبحانه سرد بدم میاد !
اول بگم من صبحانه برام خیلی مهمه برعکس جوانهای کشورمون. به خصوص از زمانی ک شروع به بدنسازی کردم و سعی می کنم به سلامتیم اهمیت بدم به صبحانه هم خ اهمیت میدم. من از صبحانه سرد و حاضری که از سوپری می خریم واقعا بدم میاد. مثل پنیر، مربا،
Continue readingفیلمهایی که برایشان گریه کردم: هوش مصنوعی
کلیه صحنه هایی که پسر روبات به دنبال مادرشه (مادر انسانیش) و بودن با مادرشو آرزو می کنه. عشق به مادر عجب عشق جاودانه ایه! این فیلم بهترین فیلمیه که عشق به مادر رو نشون میده. اشک بارها از چشمهام جاری شد. بارها وقتی پسر روبات با همه وجود دنبال
Continue readingفیلمهایی که برایشان گریه کردم: جاسوس بازی
سکانسی که تام بیشاپ (برد پیت) و نامزدش از زندان آزاد شدند و سوار هلیکوپتر جدا در حال بازگشت به خانه هستند. و با موسیقی عالی و حزن انگیز ، به هم نگاه می کنند. موسیقی این سکانس دیوانه کنندست. برد با چهره معصومیت و مظلومش نجات پیدا کرده و
Continue readingفیلمهایی که برایشان گریه کردم: Prisoners
سکانسی که کاراگاه (جیک جیلنهال) از سرش در حال خونریزی است و در حال رانندگی با عجله بسیار به طرف بیمارستان است و آنا (دختر بچه گروگان گرفته شده بوده) مسموم و از حال رفته صندلی عقب ماشین است. اوج استرس و غم و التماس را در چهره جیک می بینیم
Continue readingفیلمهایی که برایشان گریه کردم: Downfall
سکانسی که مسئول وقت آلمان نازی از پشت رادیو دستور تسلیم آلمان را اعلام می کند و ماشین حامل بلندگوی رادیو در خیابان های ویرانه شهر می رود و پیام را در سطح شهر پخش می کند و پسر نوجوان آلمانی به دنبال ماشین حامل بلندگو می دود و فرمان
Continue readingفیلمهایی که برایشان گریه کردم
خب فیلمهای من بچه های منن و شادترین و غمگین ترین لحظاتم رو با فیلمها سپری کردم. در یه سلسله پست می خوام فیلمهایی ک اشکمو موقع تماشاشون در اوردن (اشک واقعی و فیزیکی) و براشون گریه کردم رو معرفی کنم. مختصر و مفید می خوام بنویسم و هر فیلم
Continue readingف م م: آقا و خانم اسمیت
اولین فیلمی بود ک بدون سانسور و زبان اصلی گرفتمش. اینو چون زمان خ.ب. بود و زیاد فیلم و سرگرمی نداشتم بینهایت بار دیدمش. از صمیم قلبم عاشق این فیلم و زوج اسمیتم. داستان فیلمش فوق العاده خلاقانه ست و حرف نداره. با این فیلم خ علاقه مند به برد
Continue reading